نیکانیکا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

نیکا دختر بابا و مامان

نامه ای به همسرم

سلام به همسر عزیزم   سلامی که با اعماق وجودم نثارت می کنم   وخیلی خوشحالم  که درکنارم هستی و به خاطر وجود توست   که آرامش حقیقی را تجربه کردم .   می دانم که تو با بقیه فرق داری وخوب می دانم که تو مهربانتر از دیگران هستی   ومرا به خاطر عشقی که نسبت به تو دارم دوست می داری   وبرای احساس پاک من که در کنار تو معنا پیدا می کند   با آغوش گرم خود پاسخ می دهی   با آغوشی که سرشار از محبت وعشقی است که درتمام وجودت جاری هست   همسری عزیزم خوب می دانم با تو به معنای واقعی عشق به خدا می رسم   دلم می خواهد برای تو همسری ...
7 خرداد 1393

دوستت دارم

  به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید "دوســـــــــــــــــــتت دارم" بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست شما بگویید حتی اگر نشنوند   ...
5 خرداد 1393

خاطرات تولد من

سلام   من بلد نیستم به زبون ادمای زمینی حرف بزنم برا بابا و مامانم میگم بعد اونا به زبون خودتون مینویسنش ظهر ۱۹/۱۲/۱۳۹۲ از خواب بیدار شدم مثل همیشه شروع کردم به کنجکاوی و گشتو گذار تو خونه خودم یادم نبود که ناخونام بلند شدن بعد با ناخن زدم به کیسه خوابم ناگهان ضربان قلب مامانم بالا گرفتو شروع کرد به گریه کردن فهمیدم که دسته گل به اب دادم اخه قرار بود ۱/۱/۱۳۹۳ به دنیا بیام و ... تو بیمارستان دکترا خیلی به بابام استرس دادن اما به لطف خدای مهربون من سالم به دست والدینم رسیدم اینجوری شد که من شدم نیکا دختر خوب بابا و مامان ...
31 فروردين 1393